شادی تقوی

دلنوشته های من را در وبلاگ شادی تقوی بخوانید

شادی تقوی

دلنوشته های من را در وبلاگ شادی تقوی بخوانید

دنیای بنیادگرا که سوژه‌هایی مانند میستی و جاشوا در آن بزرگ شدند، نه تنها گناه را برجسته کرد، بلکه سلسله مراتب پدرسالارانه‌ای را نیز مشروعیت بخشید که در آن خدای سه‌گانه (پدر، پسر و روح‌القدس) در صدر قرار دارد و پس از آن رهبران مذهبی، و شوهران و پدران قرار دارند. از 17 اعضای هر گروه انتظار می رود که تسلیم افراد بالای سر خود شوند و بر افراد زیر سلطه داشته باشند.

صاحبان قدرت به طور خودکار در ایده های خود در مورد جهان اجتماعی «درست» هستند، زیرا به خدا نزدیک تر هستند. چند نفر از مطلعین توضیح دادند که بازجویی از شخص صاحب مقام در مورد قسمتی از کتاب مقدس نه تنها دلسرد نمی شود بلکه به عنوان شاهدی بر یک حالت گناه تلقی می شود.

در عین حال، عشق، مسئولیت، و شفقت همراه با سلسله مراتب، جنسیت گرایی و گناه نیز در الهیات بنیادگرایانه نقش اساسی دارند. بنابراین، در حالی که یک مسیحی محافظه کار ممکن است به سرعت یک رفتار گناه آلود را تشخیص دهد، ممکن است به همان اندازه سریع ببخشد.

زیرا معتقد است از زمانی که آدم از درخت میوه ممنوعه خورد، همه انسان ها دائماً با گناه مبارزه می کنند. علاوه بر این، از افراد بالاتر در سلسله مراتب مسیحی انتظار می رود که مسئولیت های بیشتری را بر عهده بگیرند. شوهران باید زنان خود را «همانطور که مسیح کلیسا را ​​دوست داشت» دوست داشته باشند و به عنوان رئیس خانواده خدمت کنند.

بنیادگرایان مسیحی قدردانی از پایبندی به یک سیستم روشن از قواعد هستند، از ثباتی که چنین قوانینی فراهم می‌کند لذت می‌برند، و نسبت به کسانی که اعتقاد ندارند احساس ترحم می‌کنند. (18) در مقایسه با هرج و مرج جهان، دکترین بنیادگرایانه آنها نظم و آرامشی را از اضطراب ناشی از آن فراهم می‌کند. شک و سردرگمی در نهایت، به کسانی که نجات می‌یابند، آموزش داده می‌شود که «بهتر» از کسانی هستند که نجات نمی‌یابند.

همانطور که نانسی تاتوم آمرمن خاطرنشان می‌کند، آنها متقاعد شده‌اند که تفاوت‌هایشان با دیگران باعث برتری آنها می‌شود نه تنها به این دلیل که چیز بهتری دارند، بلکه به این دلیل که حقیقت آنها تنها حقیقت است. طرفداران، منصفانه است که توجه داشته باشید که برای برخی، یک زندگی بنیادگرا می تواند یک تجربه غنی و مثبت باشد.

جاشوا که سفیدپوست 29 ساله و اهل حومه آتلانتا است، توضیح داد که از دوران کودکی بنیادگرایانه خود لذت برده است. جاشوا به مدارس مسیحی رفت، برنامه های مسیحی را تماشا کرد و به موسیقی مسیحی گوش داد. او به عنوان روحانی شورای مدرسه خود و به عنوان وزیر جوانان خدمت کرد. زمانی که در سن 14 سالگی شروع به تجربه جذابیت های همجنس گرا کرد، او شروع به عدم هماهنگی با تربیت باپتیست جنوبی خود کرد.

او توضیح داد: به دلیل این احساسات نسبت به مردان دیگر، من در حقانیت نجات خود شک کردم و متقاعد شدم که به اصطلاح لازم نیست. وقتی نجات می‌یابید، نام شما در کتاب زندگی بره نوشته می‌شود. عیسی بره قربانی بود، و بنابراین کتاب زندگی بره جایی است که همه نام‌های کسانی که عیسی را به عنوان نجات دهنده خود پذیرفته‌اند نگهداری می‌شود.

بنابراین از کودکی آن را به عنوان یک کتاب بزرگ و باز تصور می کردم و یک کاتب وجود دارد، و هر بار که کسی دعای نجات خود را می گوید، نامش در کتاب زندگی بره ثبت می شود.

و من صادقانه این تصویر ذهنی از نامم را داشتم که نوشته نشده بود، زیرا شک داشتم که هرگز این کار را صادقانه انجام داده‌ام، یا اینکه عیسی را به درستی پذیرفته‌ام، زیرا فکر می‌کردم اگر داشتم، این احساسات را نداشتم. و من این تردیدها را ندارم. بنابراین بارها و بارها سعی کردم دعا کنم. من به کسی نگفتم که این کار را انجام می‌دهم، زیرا اگر به مردم بگویم که حتی مطمئن نیستم مسیحی شده‌ام، به نوعی اعتراف به شکست یا ضعف یا گناه بود.

آمرمن در مورد اهمیت رستگاری در میان موضوعات تحقیقاتی خود در یک کلیسای بنیادگرا "ساوتساید" نظریه پردازی می کند. او می نویسد: مردم ساوت ساید در واقع مشتاق هستند به هر کسی که گوش می دهد بگویند که آنها با بقیه دنیا متفاوت هستند. در قلب موضوع این واقعیت است که آنها نجات یافته اند و بقیه جهان نه. نام آنها «در کتاب زندگی بره نوشته شده است» و می توانند منتظر ابدیت در بهشت ​​باشند. بقیه جهان گم شده، از خدا جدا شده و در عذاب های جهنمی به سوی ابدیت می روند. برای مؤمنان این تفاوت مانند نور و ظلمت است. این بر نحوه شناسایی خود و نحوه ارتباط آنها با دیگران تأثیر می گذارد.

بنیادگرایان معتقدند که «کتاب مقدس پایان جهان و به دنبال آن آمدن دوم مسیح و فرا رسیدن «هزار» را پیشگویی می کند.»21 برخی از بنیادگرایان فکر می کنند که آنها دقیقاً می‌توانند بازگشت مسیح را از طریق رمزگشایی دقیق متون مقدس پیش‌بینی کنند.

آموزه‌های بنیادگرایانه شامل آموزه‌های مربوط به نظام‌گرایی پیش از هزاره است، به عبارت دیگر، خوش آمدید به کمربند کتاب مقدس >> 39 رپچر. ترس در مورد رپچر در معضل روانی جاشوا نقش برجسته ای داشت. او به اشتراک گذاشت: "من در واقع کاملاً ترسیدم که رپچر اتفاق بیفتد و من پشت سر بگذارم."

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی