به جای دریافت حمایتی که برای تحمل شرایط سخت نیاز دارند، زوجهای همجنسگرا که در مورد روابط خود صحبت میکنند، اغلب توسط دگرجنسگرایان و همچنین دیگر همجنسگرایان به دلیل «به رخ کشیدن» همجنسگرایی خود مورد انتقاد قرار میگیرند.
در نقش خود به عنوان یک معلم و سخنران عمومی در مورد چنین موضوعاتی، به دگرجنسگرایان گوش دادهام که توضیح میدهند که آنها مشکلی با همجنسگرایی ندارند، آنها فقط نمیدانند چرا بسیاری از همجنسگرایان باید آن را به رخ بکشند، زیرا کسی نمیرود. حول و حوش اعلام دگرجنس گرایی خود. این یک بیانیه مشکل ساز به سه دلیل است.
اول از همه، اشتباه است. دگرجنس گرایان دائماً دگرجنس گرایی خود را به رخ می کشند. هر بار که یک دگرجنسگرا حلقه ازدواج میبندد، درباره فرزندانش، تعطیلات و تمام فعالیتهای معمولی که آخر هفته گذشته با همسرش انجام میدهد، بحث میکند، دگرجنسگرایی را اعلام میکند. هر بار که خواهر یا برادر دگرجنسگرا از دوست پسر دور یا شوهر خیانتکارش به مامان شکایت می کند.
او دگرجنسگرایی را اعلام می کند. هر عکس 108 << "آنها نمی دانند من کی هستم" روی میز، جشن نامزدی، عروسی، جشن سالگرد و حمام نوزاد، دگرجنس گرایی را اعلام می کند. در هر آگهی درگذشت همسران بازمانده ذکر شده است. ما در فرهنگی زندگی می کنیم که در آن دگرجنس گرایی با افتخار در هر دقیقه از روز به نمایش گذاشته می شود – و زندگی همجنس گرایان ما چنین نیست.
با این حال، در یک سیستم اجتماعی دگرمرکز، ما این اقدامات دگرجنسگرایان را بهعنوان «خودنمایی» نمیدانیم. آنها به سادگی بخشی از بافت روزمره زندگی ما هستند و توجه به آنها ممکن است به اندازه توجه به هوایی که فرد تنفس می کند دشوار باشد.
دوم، به دلیل فرهنگ سکوت پیرامون بحثهای مستقیم در مورد همجنسگرایی و روابط همجنسگرایان، بهدلیل این شرایط مسموم و غیرقابل بیان، زبان سادهای وجود ندارد که یک همجنسگرا بتواند برای نشان دادن همجنسگرا بودنش از آن استفاده کند. در تجربه من، اغلب به بیرون آمدن پاسخ نامناسب داده می شود.
آنها چیزهای عجیب و غریب و گاهی همجنسگرا هراسی می گویند و/یا طوری رفتار می کنند که انگار چیزی عمیق و شخصی به اشتراک گذاشته اید. به عنوان مثال، در کروگر که من از آنجا خرید میکنم، یک خواربارفروش است که بسیار دوستانه و خوش صحبت است. مردی 40 ساله و آفریقایی آمریکایی، او اغلب خواربارم را به سمت ماشین می برد.
او دوست دارد بیرون برود و دوست دارد با مشتریان صحبت کند. پس از حدود دو سال صحبت کوتاه، در حالی که گاری بارگیری شده ام را از میان وسایل نقلیه پارک شده هدایت می کردیم، او یک سوال ساده در مورد فرزندانم از من پرسید. من قبلاً در مورد سه پسرخوانده و همسر او می دانستم و معمولاً در مورد آنها می پرسیدم. گفتم: من بچه ندارم. من در یک رابطه لزبین هستم.» خیلی تعجب کرد، چیز زیادی نگفت و سریع رفت. این فرد نیز مانند آنا در مبادلات ارتباطی خود بسیار زیرک است.
به عنوان مثال، او بدون خیانت به یک جهت گیری سیاسی یا گفتن چیزهای بحث برانگیز، گفتگوهایی را درباره سیاست - یعنی نامزدهای حزبی و اصلاحات مراقبت های بهداشتی - آغاز می کند. دفعه بعد که همدیگر را دیدیم، او از عرصه ارتباطی معمول خود خارج شد و به من گفت: "باورم نمی شد که تجارت شخصی خود را با من در میان گذاشتی." او وضعیت رابطه خود را مانند وضعیت من شخصی نمی دانست. هر دگرجنس گرا می تواند به راحتی در مورد همسر خود بحث کند و هیچ کس چیزی در مورد آن فکر نمی کند.
در واقع، صحبت های کوچک در مورد همسر و فرزندان معمولاً یک گفتگوی خوب در بین غریبه ها یا آشنایان است. آخرین رویداد اجتماعی که در آن شرکت کردید را در نظر بگیرید: یک مهمانی، یک گردهمایی کلیسا، یک باربیکیو. صحبت های مهمانی را به خاطر بسپار چند بار شنیده اید که کسی می گوید: "شوهرم، همسرم یا فرزندانم." من با زنانی صحبت کرده ام که نمی توانند جمله ای را بدون استفاده از عبارت "شوهر من" شروع کنند. اگر همجنسگرا هستید و/یا در یک رابطه همجنسگرا هستید.
ممکن است کاملاً در کمد سمی باشید و به هیچ شریکی مراجعه نکنید، حتی اگر آن شخص در آنجا باشد، و از این رو در این بعد مهم از تجربه زندگیتان سهیم نباشید. یا ممکن است بیرون باشید و به شریک زندگی خود مراجعه کنید و سعی کنید در این تبادل اجتماعی معمول شرکت کنید. در این صورت، فردی که با او چت می کنید احتمالاً گیج به نظر می رسد.
میتوانید توضیح دهید، مانند «آنها نمیدانند من کی هستم» >> 109 من معمولاً انجام میدهم، «این شریک زندگی من، آنا، آنجاست، ما 13 سال است که با هم هستیم.» اکنون، «اعلان» بزرگی دادهاید و ممکن است طیف وسیعی از واکنشهای عجیب و غریب را تجربه کنید، از جمله اتهامی مبنی بر اینکه مزه بد «به رخ کشیدن» همجنسگرایی خود را نشان میدهید.
این هم یک پیوند دوگانه است، و هم نشان دهنده پارادوکس بیرون آمدن است. 19 بسته بودن ارتباط عادی را محدود می کند، اما بیرون آمدن از نظر اجتماعی ناخوشایند است و ممکن است به صورت منفی تلقی شود. سوم، از آنجایی که ما به ندرت می بینیم که بازنمایی روابط همجنس گرایان و تجربیات همجنس گرایان متمرکز شده باشند.
وقتی آنها قابل مشاهده باشند، مردم بیشتر متوجه آنها می شوند. این همان معضلی است که هر گروه اقلیت با آن مواجه است. یک کمدی سیاه، یک "چک تلنگر" و مردم ده را درک می کنند.
ما نه قاضی سفیدپوست دیوان عالی کشور را نمی بینیم، بلکه فقط دو قاضی رنگین پوست را می بینیم. ما به دوازده فیلم اکشن در حال پخش توجه نمی کنیم، فقط به فیلمی که دوستی زنانه را بررسی می کند.