در حالی که واضح است که رون و مادرش یکدیگر را دوست دارند، با انتخاب "انتخاب" برای به اشتراک گذاشتن اینکه او یک مرد همجنسگرا است از ترس اینکه باعث ناراحتی او شود و به طور بالقوه باعث مشکلات سلامتی او شود، ران به طور فعال در ظلم و ستم خودش شرکت می کند و از او محافظت می کند.
ستمگر او میدانم که تشخیص دادن مادر رون، که احتمالاً زنی مهربان است، بهعنوان «ستمگر» سخت است و ممکن است ران را ناراحت کند. با این وجود، مراقبت رون از مادرش، محافظت از او در برابر آگاهی از اینکه او یک مرد همجنس گرا است، باعث می شود با خودش بدرفتاری شود. رون با رضایت کمتر از آنچه خواهر و برادرش دریافت می کنند و همچنان در خانواده شرکت می کند.
وضعیت درجه دو را می پذیرد: وقتی برای تعطیلات به خانه می روم و برادر و خواهر شوهرم هستند، برادران ناتنی من و همسرانشان هستند. و فرزندانشان، فکر می کنم، "اینجا شب کریسمس است، و دوست پسرم دارد شب را با هم اتاقی هایش می گذراند، چرا من نمی توانم او را به این مراسم بیاورم؟" بنابراین گاهی اوقات کمی تلخ و رنجیده می شوم، اما نه آنقدر که به آن عمل کنم یا چیزی در مورد آن بگویم.
اما این وجود دارد که به خرده ها اکتفا کنیم، اما نه لزوماً خرده ها، بلکه چیزی کمتر از آنچه دیگران دارند. از 59 لزبین و مرد همجنسبازی که من با آنها مصاحبه کردم، تقریباً 13 یا 22 درصد همجنسگرایی خود را از خانوادههایشان پنهان کردند. برای برخی از این موارد، یک والدین یا والدین قبل از اینکه فرد فرصتی برای بیرون آمدن داشته باشد.
مردند، مانند دونالد با مادرش. برای دیگران، ترس از طرد شدن، و نگرانی در مورد چگونگی واکنش اعضای خانواده، آنها را مهار کرد، مانند رون، خوزه، و میستی. اکثر افرادی که من با آنها مصاحبه کردم با برخی از اعضا یا اعضای خانواده آنها ارتباط داشتند، اما نه لزوماً با کل خانواده. جف، که 42 ساله، سفیدپوست و اهل کارولینای شمالی است، با تمام خانواده اش به جز پدر و نامادری اش که به ندرت آنها را می بیند، حضور دارد.
وقتی پرسیدم که آیا خانوادههایشان میدانند که همجنسگرا هستند، چند نفر مانند پیتر، سفیدپوست 30 ساله و اهل کنتاکی غربی، پاسخ دادند: آنها میدانند. من واقعاً هرگز به خانواده ام نگفته ام که هستم. من هرگز آن را به والدینم بیان نکرده ام، اما آنها می دانند. آنها به من کمک کردند تا به خانه ای نقل مکان کنم و همه کتاب هایی را دیدم که می گوید روابط همجنس گرایان و غیره. قطعا می دانند.
این چیزی نیست که درباره آن صحبت شده باشد. در این مرحله من نیاز زیادی برای گفتن به آنها ندیدم، زیرا به طرز فکر من همجنسگرا هستم، اما همجنسگرا من نیستم. اگر چیزی که می خواهم بگویم منطقی باشد، زندگی من با جنسیت من تعریف نمی شود.
بنابراین، احساس می کنم رابطه من با آنها یکسان است، چه بگویم که همجنس گرا هستم یا نه. "آنها نمی دانند من کی هستم" >> 111 پیتر برای یک مرکز خدمات اجتماعی کار می کند که خدمات پشتیبانی را برای جمعیت اسپانیایی تبار در منطقه ارائه می دهد. او همچنین یک فعال همجنس گرا و رهبر یک گروه حقوق همجنس گرایان در کنتاکی است.
پیتر از یک خانواده محافظهکار سیاسی در کنتاکی غربی به اشتراک گذاشت که بیرون آمدن یک چالش است. او دو ساعت دور از خانواده سیاسی خود زندگی می کند، اما نه بسیار مذهبی - آنها را "حامیان بزرگ جورج بوش" توصیف کرد. پیتر بهعنوان رئیس مشترک یک سازمان محلی حقوق همجنسگرایان، سرمقالههایی را برای روزنامه شهر درباره مسائل همجنسگرایان مینویسد، رویدادهای افتخار سازماندهی میکند و از تلاشهای عمومی دیگر گروههای مترقی محلی حمایت میکند.
من یکی از بسیاری از افراد در سراسر ایالت کنتاکی هستم که ایمیلهای انبوهی از او دریافت کردهام که به ما در مورد لایحههای همجنسگرا هراسی پیشنهاد شده در مجلس ایالتی هشدار داده است.
در واقع، پیتر در طول مصاحبه ما از دیده شدن در نقش خود به عنوان یک سازمان دهنده حقوق همجنسگرایان حمایت کرد: Visibility. . . و من می دانم که این نوع با آنچه من می گفتم در تضاد است در مورد اینکه احساس نمی کنم نیاز خاصی به والدینم بگویم که من همجنسگرا هستم، اما دیده شدن در بین مردم بسیار مهم است، و فکر می کنم یکی از اهداف بزرگ این است که ما تا حد امکان قابل مشاهده باشیم.
به خاطر این دید مردم می بینند که ما پدوفیل و گناهکار نیستیم، مثل آنها هستیم، صبح بلند می شویم و سر کار می رویم، مالیات خود را می پردازیم و به خانه می آییم و شب شام می پزیم. تناقضی که پیتر در مصاحبه خود بیان کرد: «من همجنسگرا هستم، اما همجنسگرا من نیستم. من نیازی به صحبت در مورد آن با والدینم ندارم، اما دید مهم است - یکی از مظاهر موذیانه تر کمد سمی را نشان می دهد.
این که پیتر، باهوش، تحصیلکرده، علاقه مند به تغییرات سیاسی، که فعالیتش مستلزم بیرون رفتن علنی است، هویت همجنسگرای خود را در زمینه خانواده اش ثانویه توصیف کرد، به چه معناست؟ زیرا، در واقع، بخش مهمی از زندگی پیتر حول هویت همجنسگرای او سازماندهی شده است: او یک فعال همجنسگرا است.
من فکر می کنم، در عوض، دلیل اینکه او به طور کامل در مورد همجنسگرایی خود با والدینش صحبت نکرده است، این نیست که برای والدینش اهمیتی ندارد، "رابطه من چه بگویم همجنسگرا هستم یا نه یکسان است"، بلکه به این دلیل است که بسیار مهم بود، و او می ترسید که ممکن است واکنش بدی نشان دهند.